دو مفهوم اقتصادی داگلاس نورث «وابستگی به مسیر» و «منابع نظم و بینظمی»، در توصیف وضعیت کنونی ما سخت به کار میآید. نورث با اینکه نامی از ایران نمیبرد، الگوهای اقتصادی را ارائه میدهد که بیشباهت به اقتصاد ایران نیست.
کشورهایی با اقتصاد رانتی، اقتصاد مافیایی و توسعهنیافته که توسعه در آن محکوم به شکست است. «وابستگی به مسیر»، یعنی آنچه از گذشتگان به ارث رسیده است و در تصمیمگیری امروز جامعه ما نقش اساسی دارد. هر چیز که در تاریخ دوام بیاورد، به اعتقادات و باورهای مردم تبدیل میشود و این اعتقادات در تصمیمات و تدوین برنامهها اثرگذار خواهد بود. در اینجا نمیخواهیم از آثار منفی که از گذشتگان به ارث رسیده سخن به میان آوریم بلکه قصد داریم بگوییم وضعیت اسفبار کنونی چه اثراتی بر آیندگان و مسیر پیشرو خواهد داشت. چندان مهم نیست اقتصاد کنونی با چه الگویی -سوسیالیستی، محافظهکارانه، بازار آزاد- مطابقت دارد، مهم غیاب اخلاق در اقتصاد ایران است. با غیاب اخلاق در اقتصاد، ما با جامعهای خشونتبار روبهرو هستیم؛ خشونتی عریان که در روابط کارفرما با کارگر، کارفرما با کارفرما و کارگر با کارگر بهوضوح قابل مشاهده است. انگیزه اصلی این خشونت عریان، بینظمی اقتصادی است.
این بینظمی اقتصادی، جامعه را به ورطهای کشانده و آحاد مردم را به این باور رسانده است که اگر دولتی اقتدارگرا بتواند بر این بینظمی فائق آید، باید از آن استقبال کرد؛ چراکه بینظمی باعث «افزایش تردید و بلاتکلیفی میشود و معمولا اکثریت چشمگیر بازیگران، بازندگان آن محسوب میشود». جامعه بازندگان جامعه بدون اخلاق است، جامعه قاپزنهاست که حداقلها را هم از چنگ یکدیگر قاپ میزنند. انسانهای خوکرده به چنین شرایطی ارثیه شومی برای آیندگان به میراث خواهند گذاشت، حتی ستایشهای اغراقآمیز چهرههای سیاسی از واژه «مردم» نیز شفابخش نخواهد بود. برای جلوگیری از چنین شرایطی است که نورث نظم اقتدارگرایانه را به بینظمی ترجیح میدهد: «نظم شرط لازم (ولی نه کافی) برای رشد بلندمدت اقتصادی است و همچنین شرط لازم (ولی نه کافی) برای ایجاد و حفظ شرایط مختلفی است که زیربنای آزادی فرد و مالکیت است و ما آن را مشخصه یک جامعه دموکراتیک مورد توافق اکثریت مردم میدانیم.
ما برای درک تغییرات اقتصادی، باید درک خود از منابع اساسی نظم و بینظمی و همچنین تحول از یکی بهسوی دیگری را افزایش دهیم. نظم را میتوان از طریق دولت اقتدارطلب و بدون رضایت زیردستان و همچنین با نظر و موافقت مردم ایجاد و حفظ کرد... نظم سیاسی اقتدارطلبانه هنگامی آرمانی خواهد بود که شرکتکنندگان با توجه به انتظارات خود از اقدامات دیگران، اطاعت از قوانین نوشته یا نانوشته تعیینشده بهوسیله حاکم را در جهت منافع خود بدانند».
شوربختانه چنین چیزی در اقتصاد ایران دیده نمیشود و شوربختانهتر آنکه دولت اقتدارطلب رؤیای مردم شده است؛ چراکه در وضعیت کنونی هیچ اقبالی برای خود متصور نیست و جامعهای که برای خود آیندهای متصور نباشد، اخلاق گزینه آخری است که به آن میاندیشد، طرفه آنکه دولت کنونی نیز از این جهت همچون مردم است. نمونه بسیار بارز آن بازگشت مهدی تاج به ریاست فدراسیون فوتبال است؛ چهرهای با اتهامات مالی سنگین که بسیاری در انتظار محاکمهاش بودند. این بازگشت مردم را با این واقعیت روبهرو کرد که اخلاق در اقتصاد اولویت آخر است. اینک مفهومِ «وابستگی به مسیر» نورث، عیان میکند که دولت بیاخلاقی در اقتصاد را به آیندگان پیشفروش کرده است. یکی از منابع بینظمی، بیتوجهی به عدالت است. نظم، عدالت را زیباییشناسانه میکند. در این میان، آنچه مهم نیست و جای مجادله ندارد، این است که اقتصاد ایران با چه الگویی اداره میشود، نئولیبرالیسم یا الگوی دیگری. هرچه هست اقتصاد به هر دلیلی مروج بیاخلاقی شده است.
فردریش فونهایک، مبلغ سرسخت بازار آزاد باور دارد که دولت باید یک حداقل اجتماعی یعنی «تور ایمنی برای پیشگیری از فقر شدید» را تضمین کند. تور ایمنی اجتماعی که برای محافظت در برابر خطر انقلاب ضروری است و ابزاری برای آرامکردن فقر است؛ «یک ضمانت مؤثر برای حفظ نظم بازار در برابر گروههای اجتماعی که چهبسا به دنبال نابودی آن هستند». خشونت اقتصادی در کلمات هایک موج میزند اما خشونتبارتر از آن، جامعهای است که حتی به نظم بازار هم اعتقادی ندارد.
منبع: روزنامه شرق احمد غلامي* سرمقاله ۱۱ شهریور ۱۴۰۱ ۲۳:۱۵ کدخبر: 854989
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-854989
----------------------------
پوشه ي آينه ي آدينه در آرشيو موضوعي وبلاگ شکوفه هاي نو:
----------------------------------
پوشه ي اقتصاد:
http://hasanzadeh-mansour.blogfa.com/category/42
----------------------------
http://hasanzadeh-mansour.blogfa.com/author/sara
------------------------------
* - احمد غلامی روزنامهنگار و نویسنده ایرانی است. وی در حال حاضر سردبیر روزنامه شرق است.
احمد غلامی (متولد ۱۳۴۰) در ساوه زاده شد و به دلیل شغل پدرش، در دوران کودکی در شهرها و روستاهای زیادی به سر برد.[۱] او روزنامهنگاری را در سال ۱۳۶۰ با روزنامه اطلاعات آغاز کرد.[۲] دوران سربازی غلامی در جنگ گذشت و به همین دلیل جنگ موضوع بسیاری از آثارش شد.[۱]
داستان فعلاً اسم ندارد از او برگزیدۀ دورۀ سوم جایزه هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۱ شدهاست.[۱] او دبیر هیئت داوران جایزه منتقدان مطبوعات بود.[۳]
- عشیره[۱]
- کسی در باد گریه میکند[۱]
- همه زندگی[۱]
- فعلاً اسم ندارد[۱]
- کفشهای شیطان را نپوش [۲]
- تذکره الانسان [۲]
- آدمها
- تو میگویی من اونو کشتم [۲]
- جیرجیرک [۴]
- داستانهای بادآورده
- این وصلهها به من میچسبد
- نرخ تن
منبع: ويکي پديا، دانشنامه ي آزاد
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
Shekoofehayenow شکوفه های نو...
ما را در سایت Shekoofehayenow شکوفه های نو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hasanzadeh-mansoura بازدید : 124 تاريخ : جمعه 1 مهر 1401 ساعت: 4:29